در حال ترک اعتیاد

جوجه تخس و عصبی

در حال ترک اعتیاد

جوجه تخس و عصبی

در حال ترک اعتیاد

گاهی روزمره هامو مینویسم ...
گاهی خودمو خالی میکنم اینجا ...
حرفایی ک گوشی برای شنیدن پیدا نمیکنن احتمالا میان اینجا جا خوش میکنن..
شایدم محلی برای فرار از تنهایی !
نمیدونم....

ماچ ب کلت اوس کریم!

شنبه, ۱۹ اسفند ۱۴۰۲، ۱۱:۵۲ ب.ظ

دوسال پیش ک حالم هم روحی و هم جسمی داغون بود

روانشناسی ک پیشش بودم بهم گف دیگه کاری از دستش بر نمیاد

و ارجاعم داد ب روانپزشک

پروسه درمانم رو شروع کردیم...برخلاف نظر روانشناسه ک میگف اوضاع من خیلی حاده و باید سریع قرص اعصاب مصرف کنم روانپزشکه گف یه پنج ماه بهش زمان بدم و باهاش راه بیام...و اگه درمان جواب نداد بعدش دارو مصرف کنم

و باهاش راه اومدم ...

وقتی داشتیم گذشته من و بچگی و نوجوونیم رو شخم میزدیم بهم گف اگه دوران نوجوونیت ک اوج زد و خورد پدر و مادرت بوده وبلاگ نویسی آرومت میکرده چرا اینکارو الان نکنی ؟!

و تشویقم کرد انجامش بدم..

سال ها بود فاصله گرفته بودم از فضای وبلاگ ها و گمونم اخرین باری ک وب نوشتم برمیگشت ب قبل دانشگاه رفتنم یعنی قبل سال 92! دقیقا ده سال پیش!

فکر میکردم دیگه کسی وب نمینویسه ...دکتر گف اصلا مهم نیس الان چ خبره ..تو فقط بنویس! اصلا چرت و پرت بنویس! ب نظرم کار مسخره ای بود

با این حال اومدم اینجا و نوشتنو شروع کردم

کاملا یادمه ک تو وب قبلی چند ماه اول ی مشت خزعبل نوشتم ک از دور داد میزد کسی ک اینارو نوشته تعادل روحی روانی نداره! تازه ترک کرده بودم و اثراتش هنوز درونم بود...

اون وب رو ک پارسال پاک کردم

ولی این یکی رو ب همون اسم قبلی زدم...

الان ک دارم فکر میکنم دوسال پیش تا الان وضع من زمین تا آسمون فرق کرده!

از سیاهی مطلق خارج شدم...

دوسال پیش ی همچین روز هایی ب ته خط رسیده بودم...

هیچ دلیلی برای زندگی نمیدیدم...من تو بیست و پنج سالگی حس میکردم عمر خودمو کردم و انتظار مرگ رو میکشیدم..

یادمه زمستون 1400 با خودم گفتم بزار آخرین تلاشمو بکنم ...برای آخرین بار ی زوری بزنم این زندگی سگ سگی رو نجات بدم

تمام جونمو جمع کردم و سعی کردم اوضاع رو تغییر بدم ...

و الان باورم نمیشه اینجا ایستادم!

معجزس ... غیر معجزه هیچی نیس...

حال روحیم بدون مصرف هیچ دارویی اوکی شد

ترک کردم ..هم سیگار و هم چیزای دیگه رو 

تو کارم ب طرز عجیبی پیشرفت کردم طوری ک ن خودم باورم میشه تو این جایگاه ایستادم ن اطرافیانم..

با فرشته ای ب اسم الف ازدواج کردم!

و الان با وجود فشار های کاری خیلی زیادی ک روم هست حس میکنم بهترین زندگی دنیا رو دارم!

من لیاقت این زندگی رو نداشتم ... اوس کریم منو آدم حساب کرد!

دیگه احتیاجی ب وب نویسی نیس و احتمالا آخرین پست این وب خواهد بود ولی پاکش نمیکنم تا در آینده هروقت گیر کردم بیام بخونمش و با خودم بگم ببین جوجه! خوب نگاه کن! این سند رحمت اوس کریمه!

این سند نگاهشه!

ک همیشه هواتو داره ...!

از حالی ک دو سال پیش این موقع داشتم تا الان زمین تا آسمون فاصله هست....

باورم نمیشه فقط تو دوسال این همه تغییر !

ممنونتم اوس کریم...

من همیشه بچه ی بدی بودم

اما تو همیشه  کریم بودی ....

ممنونم ازت....

اگه کسی این پست رو میخونه و حالش بده از ته قلب بهش میگم خواهش میکنم نا امید نشو ...من از ته کثافط و بدبختی زندگیم رو نجات دادم ... توهم میتونی!.......

:)))

  • mava movahed

نظرات (۱)

سلام 

خیلی خوشحالم و خدا رو شکر

ولی یه نکته به ذهنم رسید گفتم بگم و اون اینکه

نه اون موقع تو بدبختی محض بودین و نه این موقع تو خوشبختی محض؛ هم اون موقع هم این موقع بخشی از زندگیتون بوده که باید انجامش میدادید, فرازها و فرودهاست که مسیر زندگی رو تعریف میکنه, اتفاقا این دو تا کنار همه که به زندگی معنا میده و الا اگه همیشه فراز باشه که دیگه معنایی نداره اینجا بودن.

 

 نوشته شما من رو یاددو سه تا آیه قران انداخت :

لِّكَيۡلَا تَأۡسَوۡاْ عَلَىٰ مَا فَاتَكُمۡ وَلَا تَفۡرَحُواْ بِمَآ ءَاتَىٰكُمۡۗ  23 حدید

 يَـٰٓأَيُّهَا ٱلۡإِنسَٰنُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّكَ كَدۡحٗا فَمُلَٰقِيهِ 6 انشقاق

 لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي كَبَدٍ 4 بلد

مسیر زندگی همینه و همیشه با سختی و مشقت همراهه ...

پاسخ:
سلام
ممنونم
درسته ...همین طوره
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">