در حال ترک اعتیاد

جوجه تخس و عصبی

در حال ترک اعتیاد

جوجه تخس و عصبی

در حال ترک اعتیاد

گاهی روزمره هامو مینویسم ...
گاهی خودمو خالی میکنم اینجا ...
حرفایی ک گوشی برای شنیدن پیدا نمیکنن احتمالا میان اینجا جا خوش میکنن..
شایدم محلی برای فرار از تنهایی !
نمیدونم....

نمیتونم...

پنجشنبه, ۱۹ بهمن ۱۴۰۲، ۱۰:۳۹ ب.ظ

از همون اوایل نامزدی

من هر وقت پیش میومد باید سفر کاری میرفتم

خود ب خود ب الف میگفتم ک در جریان باشه ...حالا یا زنگ میزدم یا پیام میدادم

اون از من نخواسته بود من خودم اینکارو میکردم و اونم متقابلا همین بود

پریروز عصر اتفاقی قرار شد برم شیراز چون ی مشکل برا پروژه پیش اومد

اینقدر یهویی شد ک فقط از شرکت اومدم خونه لباسمو عوض کردم و ساکمو با هرچیزی داخلش بود برداشتم و سوار ماشین شدم رفتم

کارا گره خورده بود

ساعت حدود یازده و نیم بود 

الف زنگ زد ک بریم بیرون شام بخوریم 

گفتم عه من شیرازم! و همانا تعجب کردن و ناراحت شدنش

ک چرا خبر ندادی...چرا چیزی نگفتی و ...

من ب حسب عادت همیشگیم ک بدم میاد کسی سعی کنه کنترلم کنه یا بابت کارام ازم دلیل بخواد بهش پریدم ک یعنی چی؟! مگه من بچه ام ک هرجایی خواستم برم یا کاری کنم قبلش ب تو بگم؟! و چون توقع صدای بلند منو نداشت غلاف کرد...آروم تر از قبل گفت منظورم اینه من برنامه ریزی کرده بودم بریم بیرون و کاش قبلش خبر میدادی

و گفتم ک من اصلا یادم نبود و فراموش کردم ...ولی چیز مهمی هم نبود!

و باز جوش آورد و چیز مهمی نبود؟! الان تو ی چیزیت بشه من از کجا بدونم کجایی و همانا اولین دعوای ما

دوتا من گفتم دوتا اون گفت و با دعوا قطع کردیم

الان دوروزه قهریم 

یکبار اون زنگ زد ک چون باز بحثمون شد سر همون موضوع و ب نتیجه ای نرسیدیم دوباره قطع کردیم!

و الان میدونم ک باید من زنگ بزنم

اما اصلا اصلا اصلااااا نمیتونم

هی میخوام شمارشو بگیرم هی نمیگیرم

چون من ده ساله اینطور زندگی کردم! صفر تا صد همه چی دست خودم بوده و متنفرم از اینکه بخوام بابت کارام ب کسی توضیح بدم

میدونم بد حرف زدم میدونم ی بخشیش تقصیر منه

ولی چون میدونم باز ب هیچ نتیجه ای نمیرسیم و اون همچنان معتقده من باید بهش خبر میدادم نمیتونم کوتاه بیام... 

کاش این اولین و اخرین باری باشه ک سعی میکنه کنترل کنه منو

من خودم خودجوش همیشه بهش خبر میدادم بدون اینکه ازم خواسته باشه

ولی حالا ک میدونم توقع داره من خبرش بدم حرصم گرفته و نمیتونم تحمل کنم!

لعنت ب کار من ک گند زده ب زندگیم

هوف...

  • mava movahed

نظرات (۶)

به نظر من باید درک کنه عمدی نبوده و بگذره ازش، حالا یه بار یادتون رفته خبر بدین دیگه، چرا باید اینقد کشش بده؟

پاسخ:
چی بگم🤦‍♀️

سلام :)

 

تو فعالیتهای دانشگاه سال بالایی ها و با تجربه ها همیشه بهم میسپردن هیچوقت از پسرها هیچ حمایت یا کمکی قبول نکن. چرا؟ چون حمایت کنترل هم با خودش میاره. اونی که حمایت می‌کنه طبیعتاً انتظار خواهد داشت درمورد خیلی چیزها هم اطلاع داشته باشه هم نظرش پرسیده بشه. این یه واقعیته خب. بعد میگفتن کلا از پسرها مستقل شید و دخترونه فعالیت کنید چون حمایت پسرها به درد امر و نهی های بعدش نمیخوره 

تو زندگی مشترک میتونید دور حمایت همسر رو خط بکشید ایا؟ 

ازدواج همه چیزش قرارداده. یه چیزی به دست میاری و در مقابل یه چیزی از دست میدی 

 

اگه خدایی نکرده تو اون مدتی که تو شیراز بودید اتفاق بدی براتون میفتاد توقع داشتید همسرتون بیاد کمکتون کنه؟ یا حداقل از راه دور یه جوری به حل مشکل کمک کنه؟ توقع داشتید تو کلافه‌گی‌ها و خستگی.های کار حمایت عاطفی داشته باشه و حواسش به حال دلتون باشه؟ اگه پول کم می‌آوردید توقع داشتید براتون واریز کنه؟ هزار تا اما و اگر هست. هزار جور توقع همسرانه هست خب. و به هیچ عنوان هم توقع بیجایی نیست همسرتوت وظیفه داره در قبال شما. موظفه به این کارها. اگه این توقع ها رو داشتید خب پس باید بدونید در مقابل کسب اینها همسرتون هم توقع داشته باشه ازش اجازه گرفته بشه. این بده بستون زن و شوهریه. حتی اگه اسمش کنترل هم باشه بله همسر تا یه میزان قابل توجهی حق کنترل داره. 

اگه این توقع ها رو هم نداشتید، خب با اجازه اتون می‌خوام بگم رابطه شما هنوز یه پله‌های طی نشده و درهای قفل باز نشده داره. وگرنه رابطه عادی این میزان استقبال طرفین رو نداره معمولا. 

شاید بنا به شخصیت مستقلی که درون شما تثبیت شده، این ویژگی تا مدتها یا شاید هیچوقت عوض نشه. قابل درکه. مطمئنا همسرتون هم درک می‌کنه شما رو. اما لازمه که بدونید کنترل شما و اجازه خروج از منزل حق طبیعی همسرتونه. 

تو مدرسه و دانشگاه، سر کلاس، تو اداره محل کار و... نمی‌تونیم همینجوری سرمون رو بندازیم و خارج بشیم. باید حتما حتما اجازه بگیریم چون قانونشه. اینجا هم قانونش اینطوریه. زن باید از شوهرش اجازه بگیره. منتها اونجا چون محیط رسمیه قانونش خشک و خشنه، اینجا چون اساسش به محبته، همه چیز بر اساس توافق و رضایت طرفین اتفاق میفته. واسه همین هم همه جور مدل تعامل زناشویی می‌بینیم، چون خودشون توافقشون متفاوت بوده با بقیه. 

شما اگه قبلا به همسرتون (با لحن بسیار دوستانه و محبت آمیز و در یک گفتگوی منطقی و عقلانی) گفتید که حس خوبی به این سوال جوابها ندارید و خوشتون نمیاد و احساس استقلالتون رو زیر سوال میبره، بهش زمان بدید تا اون بنده خدا هم خودش رو وفق بده.  اگه اصلا نگفتید که دیگه هزار درصد مقصرید 🙈 ببخشیدا

پاسخ:
سلام
کار من طوری هست ک گاهی ممکنه در هفته سه یا چهار بار برم مسافرت
و این روتین زندگی من هست
اصلا چیز عجیبی نیس ...و درثانی استقلالم خط قرمزه برام
هر دوی این موارد رو همسرم میدونه و در جریانه
اما در مورد اجازه
من خودم رو هیچ وقت ملزم نمیدونم ک بابت سفر کاری ک بخشی از کارم ب حساب میاد ب کسی خبر بدم یا اجازه بگیرم!
سفر تفریحی یا ...فرق داره بابت اون ها قطعا باید درجریان بزارم همسرم رو
اما وقتی کارم اینه دلیل نداره بخوام بابت تک تک این سفرها خبر بدم و هیچ لزومی نداره
درکل ایشون ی آدم استرسی و نگرانه ک من برای مراعات استرسش همیشه خودجوش بهش خبر میدادم تا نگران نشه ک اینبار فراموش کردم
ما توافقی برای این موضوع نداشتیم...
و من ب هیچ عنوان این بحثی ک زن باید اجازه بگیره یا...رو قبول ندارم
چون زندگی من اینطور نیست!
من ب تنهایی یک زندگی رو کامل ساختم...بالا و پایین های زیادی رو یه تنه رد کردم و گذروندم...
و میتونم بگم بدون حمایت هیچکس...یعنی آدمی نیستم ک فرض مثال تا اتفاقی می افته یا تقی ب توقی میخوره سریع دست و پام رو گم کنم و زنگ بزنم یکی بیاد نجاتم بده!
بار ها در تمام شرایطی ک مثال زدید بودم و ردشون کردم ...
پس من ب صورت پیش‌فرض‌ توقع حمایت از کسی رو ندارم ...و ب همین دلیل هست هیچ وقت لزومی ب اینکه بخوام بابت کارام  با کسی توافق بکنم یا اجازه بگیرم نمیبینم....
ممنون از نظرتون

اجازه هست بازم جسارت کنم؟؟

باعرض پوزش ادامه میدم

 

اولا برفرض کنترل گری کنه، حقشه؛ نه تنها حقشه که وظیفشه

کنترل گری در مورد فرزند هم هست، در مورد همسر به مراتب قوی تر و بیشتر و وسیع تره. شاید بگید من هزارتا جا میرم و ایشون نوع کار شما رو میدونه ، ولی باز دلیل نمیشه حواسش بهتون نباشه و کنترل‌تون نکنه ... 

 

ثانیا اصل ماجرا تقصیر شما بوده، اولش اطلاع ندادن اونم برای سفری به این دوری و درازی بدون اطلاع و اجازه، تاکید می‌کنم اطلاع و اجججازه، جسارتا جناب الف دوس پسرتون نیست، همسرتونه دیگه، پس هم باید اطلاع می‌دادید هم اجازه میگرفتین، اینکه نه اطلاع دادین و نه اجازه تازه بد هم حرف زدین و سرش داد زدین و عذرخواهی نکردین یعنی شما مقصرید.

 

ثالثا کشش داده چون شما در عین تقصیر صددرصدی از نگاه شوهرتون نه تنها عذرخواهی نکردین و که حتی به تلفنش هم دوروزه جواب ندادین و این تقصیرتون خیلی بدتر از تقصیر قبلیتونه


 

رابعا شما مجبور نیستین بزنید به دلیل اینکه متاسفانه ایشون زده، بلکه باید بزنگید چون اشتباه کردین. چند تا اشتباه هم کردین نه یکی

 

 

جسارت منو می‌بخشید 

شما میدونین من شما رو چققققققدر قبول دارم ولی این دلیل نمیشه این اشتباه هاتون رو بهتون نگم.

زندگی مشترکه نه مستقل


بازم ببخشید منو

 

پاسخ:
راستش رو بخواید با بخش هایی از حرفاتون موافق نیستم!
چون حداقل در مورد زندگی من صدق نمیکنه...
من قبلا در مورد کارم اتمام حجت کردم با ایشون ...ده سال زحمت کشیدم واسه جایی ک الان ایستادم!
و گفتم ک فقط فراموش کرده بودم اطلاع بدم...
در کل میدونم بد حرف زدم و تا حدودی تقصیر من بود ک بابتش عذرخواهی کردم ازشون...
اما اینجورم نیس ک اطلاع دادن رو وظیفه خودم بدونم!
صرفا واسه اینکه نگران نشه میگفتم...
حس میکنم موضوعی بود ک میشد همون موقع حلش کرد و بیخود کشش داده بودیم فقط...

باسلام و ادب و احترام

 

جسارتا اگه ناراحت نشین و فضولی من و بهم ببخشید میگم :

اولا صددرصد مقصر شمایید، پس بااااید زنگ بزنین و عذر خواهی کنین، هم زنگ بزنین هم عذرخواهی.

 

ثانیا زندگی مشترک بودن یعنی تحت کنترل و حمایت و مالکیت بودن و وابسته بودن، نه سرخود و مستقل بودن.

 

ثالثا شما سخت تر از اینها رو تونسته بودی و میتونی فلذا این نمیتونم رو باید عین خیلی ازون نمیتونم هاتون حلش کنین و بتونین.


بازم از جسارتم عذر میخوام ولی نظرم همونیه که عرض کردم و باورم نمیشه چطور دوووووووووووووووووووو رووووووووووووووز اینطوری بمونین! الساعه اقدامات اصلاحی لطفا



پاسخ:
سلام
چطوری مقصر من شدم آخه؟!
قبول دارم ک بد صحبت کردم اما اصل ماجرا ک تقصیر من نبود! صرفا ب خاطر مشغله فراموش کرده بودم خبر بدم
ایشون کشش داد
قبول دارم صحبتتون رو در مورد زندگی مشترک...اما قرار نیست مثل بچه کوچیک بابت همه چیز ب هم توضیح بدیم ک؟!
ولی خب بله باید زنگ بزنم چون ایشون ی بار زنگ زده و حالا نوبت منه....مجبورم متاسفانه
والا دوروزم راحت نگذشته! همش با خودخوری و اعصاب خوردی و فکر و خیال...

نمی‌خوام دخالت کنم ولی حقیقتا من از این رفتار کنترل‌گری رو برداشت نمی‌کنم 

یعنی مثلا اینجوری نیست که بگه نرو یا برو صرفا می‌خواسته خبر داشته باشه 

راجع‌به زنگ زدن هم سخت نگیر

تو آینده ممکنه سر خیلی چیزا بحث پیش بیاد که اگه هردو طرف نخوان یکم سختی به خودشون بدن اتفاقای خوبی نمیوفته 

اینم سخت نیس فک کنم اگه توضیح بدی که چرا زنگ نزدی و خبر ندادی و بعدم از حرفای اون چه برداشتی کردی و چه حسی بهت دست داده و اونم منظورش از حرفاشو توضیح بده همه چی به خوبی و خوشی تموم شه :)

پاسخ:
بله درسته...
ولی خب من گفتم ک فراموش کرده بودم و عمدی نبوده! اما باز ایشون کوتاه نیومد و میگفت باید میگفتی! این اگه اسمش کنترلگری نیس پس چیه؟
مادامی ک من خودم بگم کنترلگری نیس ولی وقتی تبدیل ب توقع بشه چرا هست.
بله...ممنونم

اگر یکی  که دوسم داره باهام برنامه بریزه و مجبور شم کارمو به اون ترجیح بدم چی 😱

پاسخ:
بدترشو بگم ؟!
اون فقط یکی نیس ک دوست داره!
همسرته و در قبالش مسئولی و راه در رو هم نداری ...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">