در حال ترک اعتیاد

جوجه تخس و عصبی

در حال ترک اعتیاد

جوجه تخس و عصبی

در حال ترک اعتیاد

گاهی روزمره هامو مینویسم ...
گاهی خودمو خالی میکنم اینجا ...
حرفایی ک گوشی برای شنیدن پیدا نمیکنن احتمالا میان اینجا جا خوش میکنن..
شایدم محلی برای فرار از تنهایی !
نمیدونم....

آیفون یا آقای دکتر ؟!

شنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۹:۳۰ ب.ظ

چهارشنبه نوبت دکتر داشتم

برای تعیین جنسیت نبود اما دکتر تا دید گف این فسقلی  پسره از دوکیلومتری هم مشخصه!

و قیافه مسخره الف دیدن داشت چون کلی ذوق داشت ک بچه دختر باشه:))

من از قیافه الف خندم گرفته بود ولی برای خودم هیچ فرقی نداره پسر یا دختر بودنش

طبق معمول ماشین من خرابه و گذاشتم تعمیرگاه

ماشین الف دوسه روزیه دست منه چون رفت و آمد من خیلی بیشتر از الفه و بیرون شهر میرم

ساعت حدود ۷ کارم تموم شد رفتم مطب دنبالش تا نخواد با اسنپ بره خونه بچه!

وقتی رسیدم گفت ی مریض زیر دستشه و کارش یکم طول میکشه و خواست برم بالا پیشش

رفتم و حدود نیم ساعتی اونجا بودم تا کارش تموم شه

منشی دکتری ک مطبش کنار مطب الفه خانومشه و باهاش سلام علیک دارم و باهم کلی حرف زدیم...

این وسط ی دختره هست ک دستیاره اونجا

ب جرئت میتونم بگم چیزی تو وجود این دختر نیست ک دستکاری نشده باشه...

تمام اجزای صورت و بدن حداقل ی بار عمل خورده

طوری هم رفتار میکنه ک قشنگ عقش میگیره آدم :))

لباسی ک تنش بود از پشت از نصف کمر ب پایین نداشت و عملا کمرش تا بالای باسنش لخت بود!!

من هیچ وقت عادت ندارم ظاهر کسی رو قضاوت کنم ولی وضع این دختر چ تیپ چ رفتارش برای محل کاری عملا فاجعه هست!

دستیار ی دکتر دیگس تو همون کلینیک 

خانومِ آقای دکتر دل پری از این دختر داشت و بهم گفت هربار این دختر میاد اینجا تن و بدن من میلرزه! ب طرز عجیبی خودشو میماله ب دکتر یا هر مذکر خوشتیپی ک پیدا کنه!

الف یکی دوباری بم گفته بود ک این دختر خودشو مالونده بهش یا عشوه خرکی اومده و ... میگف هر بار ی جوری بهش میفهمونم بدم میاد اما مگ از رو میره!

خانومِ اقای دکتر گف ماوا بین خودمون باشه اما این با اون دکتری ک دستیارشه ی سر و سری داره...کاملا هم واضح هست و پنهانش نمیکنن...

بهش گفتم تهمت نزن بابا رفتار دختره با همه همینجوریه دلیل نمیشه حتما کاری بکنه ک گفت ن با چشمای خودش دیده و بحث رو عوض کردم نزاشتم ادامه بده چون واقعا دوس ندارم بدونم این دختر با اون دکتر چکارا کرده..

چند دقیقه بعد دختره اومد پیش ما 

تا گوشیم رو دستم دید گف عه وا ماوا جون! این چ گوشیه دستت گرفتی! فکر آبروی دکتر رو نمیکنی ؟! خب ب دکتر بگو برات ی آیفون بخره ! پولش ک برای دکتر چیزی نیس!

قیافه من و خانومِ آقای دکتر اینجوری بود😳😳😐😐

د آخه ب تو چ عفریته!

مونده بودم چی بگم واقعا ب این 

دیدم این آدم ارزش اینکه بخوام باهاش چند کلمه حرف بزنم هم نداره...ارزش خودم ب اندازه این میاد پایین

فقط بهش گفتم عزیزم من از گوشی ایفون خوشم نمیاد! 

گفت خب حداقل ی سامسونگ درست حسابی بگیر! ول کن نبود لامصب

خانوم اقای دکتر بش گفت ب شما چ مربوطه گوشیه ایشون چیه؟!

اونم دمشو گذاشت رو کولش رف

بعد رفتنش خانوم اقای دکتر باز شروع کرد بد دختره رو گفتن

ولی من حواسم پیش گوشی سامسونگ درب داغونمه ک سال ۹۹ گرفتمش

مدلش بد نبود ولی اینقدر از دستم افتاده و ضربه خورده ک طفلک چیزی ازش نمونده

خانوم دکتر تا دید من تو فکرم گف ماواجان ناراحت نشیا همه میدونن دکتر چهقدر دوستت داره و اگ گوشیت اینه یعنی خودت ایفون دوس نداری!

من باز تعجب کردم

مگ ایفون چیه ک اینقدر مهمه؟!

قیمت گرون ترین ایفون الان چهقدره؟! اندازه ربع در آمد ماهانه من هم نیست!!!

واقعا نیست!

درامدم ب لطف پروژه ها طوری شده ک اصلا هیچ برنامه ای براش ندارم!

ولی چرا فکر میکنن هرکی ایفون نداره حتما پولشو نداره!

یا مگ ایفون جز شخصیت حساب میشه؟

یا چرا فکر میکنن من اگ ایفون بخوام یا چیز گرونی باید از الف بخوام برام بخره؟!

من هیچ وقت درامد الف رو ندیدم... درامد خودم تفاوتی با اون نداره گاهی شاید بیشترم میشه

خود الف همیشه شوخی میکنه میگ کارت من ته داره ولی کارت ماوا لایتناهیه همیشه پول داره!

ولی خود الفم اهل ظاهر بازی و این چیزا نیس و گوشیش ی ایفون عهد قجریه!

زیاد شنیدم از دیگران ک برد کردی! دکتر تور کردی! فلان کردی...چجور مخشو زدی؟!

مخ ؟! د اخه لامصبا مخ زدن از سن و سال جفتمون گذشته!

باورم نمیشه این حد از درگیر ظواهر بودن آدم هارو...

جوون تر ک بودم برام خیلی مهم بود مدل گوشی و ماشین و فلان

اون موقع پول نداشتم

الان دارم

اما دیگ هیچ کدوم اونا برام مهم نیست...ارزش نیست...

ارزش برای من کیفیت کارمه...

ارزش برای من شخصیت الفه

ارزش برای من بچمه ک ب خاطرش دوتا پروژه رو خوابوندم تا کمتر مجبور ب رفت و امد باشم

ارزش برای من اوس کریمه...

سرمو خلوت کردم..  سه روز در هفته سر کار نمیرم.. تا این مهمون ناخونده ای ک ب لطف اوس کریم داره درونم رشد میکنه ارامش داشته باشه

تا جایی ک تونستم کارا رو سپردم ب بقیه

تو محل کار کسی از بارداریم خبر نداره و همه تعجب کردن از اینکارام...منی ک کار هیچکسی جز خودمو قبول نداشتم حالا شاید نصف کارا رو دادم بقیه...

چون ارزش برای من بچمه

ن ایفون!!!

 

 

  • mava movahed

نظرات (۲)

آفرین 

آفرین

آفرین

 

واقعا به شما و همسرتون آدم افتخار میکنه

 

آفرین

 

خدا نگهدارتون باشه

پاسخ:
خیلی ممنونم
لطف دارید...

بعضیا مثل این دختر که گفتی بیمارن واقعا منم دیدم نمونشونو!

پاسخ:
اینی ک من دیدم بیمار واسه ی دیقشه!...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">